شهدا شرمنده ایم...

زندگی نامه شهدا

شهدا شرمنده ایم...

زندگی نامه شهدا

۱۸۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهداء» ثبت شده است

خوشحال بود! عینک دودی به چشم زده بود و لابه لای مردم شهر قدم برمی داشت. چشم هایش را به هرکجا که دلش می خواست می دواند و خیالش راحت بود که کسی متوجه چشم چرانی اش نیست.... نگاهش را روی تابلو ی گوشه خیابان ایست داد: " لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر" عینکش را برداشت ...سرش را به زیر انداخت و راهی شد... * چشم ها او را نمی بینند و او (همه ی) چشم ها را می بیند و خداوند مهربان و آگاه است. انعام 103
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۴۵
علی حاضری
خوشحال بود! عینک دودی به چشم زده بود و لابه لای مردم شهر قدم برمی داشت. چشم هایش را به هرکجا که دلش می خواست می دواند و خیالش راحت بود که کسی متوجه چشم چرانی اش نیست.... نگاهش را روی تابلو ی گوشه خیابان ایست داد: " لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر" عینکش را برداشت ...سرش را به زیر انداخت و راهی شد... * چشم ها او را نمی بینند و او (همه ی) چشم ها را می بیند و خداوند مهربان و آگاه است. انعام 103
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۴۵
علی حاضری
خیال کردید که در کوفه نشستید علی هفتاد میلیون یار دارد . هزاران مالک و عمار داردچه سلمان ها به دورش در طوافند چه شمشیرها به اذنش در غلافند
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۴۱
علی حاضری
خیال کردید که در کوفه نشستید علی هفتاد میلیون یار دارد . هزاران مالک و عمار داردچه سلمان ها به دورش در طوافند چه شمشیرها به اذنش در غلافند
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۴۱
علی حاضری
درد دلم با شهید آوینی...=====================اگر چه نه پلاک و نه جسد می بینیم...بعد از تو هنوز مستند می بینیم...دیگر خبری از روایت فتح ات نیست...هر هفته دوشنبه ها 90 میبینیم...               ============================بوی گناه می آید از کوی حوالی شهری که افتاده تو دام...دیگه کسی نمیره گلاب بریزه رو قبر شهدای گمنام...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۴۰
علی حاضری
درد دلم با شهید آوینی...=====================اگر چه نه پلاک و نه جسد می بینیم...بعد از تو هنوز مستند می بینیم...دیگر خبری از روایت فتح ات نیست...هر هفته دوشنبه ها 90 میبینیم...               ============================بوی گناه می آید از کوی حوالی شهری که افتاده تو دام...دیگه کسی نمیره گلاب بریزه رو قبر شهدای گمنام...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۴۰
علی حاضری
بانو! . . .حجابت ،کیمیای غیرتت را به لبخندی هرز مفروش!راستی تو که در بازار جلوه فروشی می کنیهیچ می دانی صاحب این پوتین ها کجا رفته اند؟چرا رفته اند؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۳۸
علی حاضری
بانو! . . .حجابت ،کیمیای غیرتت را به لبخندی هرز مفروش!راستی تو که در بازار جلوه فروشی می کنیهیچ می دانی صاحب این پوتین ها کجا رفته اند؟چرا رفته اند؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۳۸
علی حاضری
خیلی گشته بودیم،نه پلاکی نه کارتی،چیزی همراهش نبود. لباس فرم سپاه تنش بود.چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد. خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده. خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم. روی عقیق...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۵۹
علی حاضری
خیلی گشته بودیم،نه پلاکی نه کارتی،چیزی همراهش نبود. لباس فرم سپاه تنش بود.چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد. خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده. خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم. روی عقیق...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۵۹
علی حاضری