۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۳۰
شهید حمیدرضا رفیعی
شهید حمیدرضا رفیعی در سال 1339 در شهر اصفهان دیده به جهان گشود ، دوره دبستان و راهنمایی را با موفقیت و شناخت کامل از جامعه پیرامونش به اتمام رسانید. وی دبیرستان را در حالی طی کرد که همزمان با تحصیل موفق به اخذ کمربند مشکی در ورزش کاراته شد.همزمان با اوجگیری انقلاب اسلامی با تعطیل کردن کلاسهای درس همراه سایر اقشار مردم، سهم بسزایی در شکلگیری تظاهرات در مدرسه و محله داشت.
سال 56، در اوج خفقان رژیم شاهنشاهی ، همراه با تعدادی از نیروهای مذهبی ، بصورت مخفیانه ، اعلامیهها و نوارهای حضرت امام را تکثیر و پخش میکرد او راساً اقدام به تشکیل گروهی جهت فعالیتهای انقلابی کرده است، به دنبال ارتباط با منبعی مورد وثوق میگشتند، لذا این ارتباطات برقرار گردید و تا پیروزی انقلاب اسلامی ، فعالیتهای چشمگیر ایشان ادامه داشت.پس از ورود حضرت امام (ره) به وطن، به همراه شهید محسن رفیعی برای زیارت ایشان ، به مدرسه رفاه تهران رفت. و در اجرای فرامین حضرت امام (ره) آماده خدمت در هر نقطه از کشور اسلامی بود، و در این راه سر از پا نشناخته به استقبال خطر میرفت.با پیروزی انقلاب اسلامی ، در دفاع از مردم مظلوم و محروم به سپاه پاسداران پیوست و نزدیک به یک ماه در روستاهای ستم خانها، به تثبیت انقلاب و اشاعه فرهنگ اسلام پرداخت پس از آن در شهربانی کلانتری منطقه 4، به خدمت مشغول شد.آقا حمید در سال 63، به عنوان مسؤول آموزش نظامی قرارگاه سوم سپاه، معرفی شدند. و پس از مدتی به اتفاق سه نفر دیگر در دوره دافوس ارتش شرکت کرد، و در تاریخ 26/6/59 با دختری متین ازدواج کردند و هر چه سریعتر مانند قبل به جبهه بازگشتند.ایشان به اتفاق 3 تن از فرماندهان نیروی زمینی سپاه در منطقه عملیاتی والفجر ده در منطقه حلبچه به سر میبردند که بر اثر بمباران شیمیایی از ادامه مأموریت باز ماندند و بالاجبار به اوژانس مراجعه کردند، متاسفانه به علّت بمباران اورژانس مجبور میشوند، به وسیله همان اتومبیل که در حین بمباران در اختیارشان بود، به راه خود ادامه دهند. تا این که به شهر باختران میرسند. در باختران بدلیل نفوذ مواد سمی و شدت جراحات قادر به ادامه راه نشدند و از طریق فرودگاه باختران به تهران، جهت ادامه درمان منتقل میشوند.سرانجام حمید ققنوسوار، با پرو بالی سوخته در راه دوست، صاحب درجاتی والا شده بود. مفاهیمی از صبر و استقامت، حوصله و ایمان در او شکل گرفته بود که در برهههایی کوتاه گاهی رشحههایی از آن همه بزرگی بر اطرافیانش روشن میشد. و با این صفات برین به ملکوت اعلی پیوست.
۹۴/۰۲/۲۴
وبلاگی زیبا و غنی داری
مانا باشی